گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد پنجم
سورة الرعد



اشاره
443 إبن عباس و عطا گفتهاند که تمام آن مکیّه است- کلبی و مقاتل آنرا مکیّه دانستهاند جز آخرین آیه که در حقّ عبد اللّه
بن سلام نازل گشته است- سعید بن جبیر گفته است چگونه آیه مکیّه نباشد و حال آنکه تمام سوره مکیّه باشد حسن و عکرمه
و قتاده گفتهاند که تمام آن مدنیّه است جز دو آیه [وَ لَو أَنَّ قُرآناً سُیِّرَت بِهِ الجِبالُ- و آیه ما بعد آن که در مکّه نازل شده
385 عدد آیات آن بقول شامی [چهل و هفت] و بصري [چهل و پنج] و حجازي [چهل و چهار] و کوفی - است]. -قرآن- 337
37- [چهل و سه میباشد]. بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 1 تا 4
اشاره
37 المر تِلکَ آیاتُ الکِتابِ وَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یُؤمِنُونَ - بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِیمِ -قرآن- 1
1] اللّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَونَها ثُمَّ استَوي عَلَی العَرشِ وَ سَخَّرَ الشَّمسَ وَ القَمَرَ کُلٌّ یَجرِي لِأَجَلٍ مُسَ  می یُدَبِّرُ الَأمرَ ]
اّلثَّمَراتِ جَعَلَ فِیها
ِ
یُفَصِّلُ الآیاتِ لَعَلَّکُم بِلِقاءِ رَبِّکُم تُوقِنُونَ [ 2] وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الأَرضَ وَ جَعَلَ فِیها رَواسِیَ وَ أَنهاراً وَ مِن کُل
زَوجَینِ اثنَینِ یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ [ 3] وَ فِی الَأرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنّاتٌ مِن أَعنابٍ وَ زَرعٌ وَ
نَخِیلٌ صِ نوانٌ وَ غَیرُ صِ نوانٍ یُسقی بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعضَها عَلی بَعضٍ فِی الأُکُلِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ [ 4] -قرآن-
خوانده میشود الف- لام- میم- را- و تفسیر آن همانست که در سر سورههاي گذشته راجع بنظائر « المرا » [ 830-1 [ صفحه 3
عمد بفتح هر دو و عمد بضمّ هر دو بیک معنی هستند و جمع عمود و عماد « عمد » آن از فواتح سور ذکر و بیان شده است
میباشند منتها عمد جمع عمود یا عماد است و عمد بضم عین و میم اسم جمع است مثل آن ادیم و ادم و إهاب و اهب و افیق و
یعنی متحقّقون از مادّه أیقن یوقن یعنی « توقنون » اي مقدّر « مسمّی » یعنی بمیعادي که پایان مدت آن است « لأجل » افق میباشند
یعنی آنرا پهن کرد و گسترش داد و آن منافی با کرویّت زمین نیست زیرا « مَدَّ الَأرضَ » براي او یقین حاصل شد و محقّق گشت
یعنی کوههاي ثابت و پابرجا از مادّه رسا یرسو رسوا اذا ثبت و استقرّ « رواسی » بنظر آدمی گسترده و مبسوط و پهن شده میآید
اي « زَوجَینِ اثنَینِ » و رواسی جمع راسیه است و کوهها را رواسی گویند براي آنکه زمین بوسیله آنان ثابت و مستقر است
910 [ صفحه 4] اثنین و کلمه و لفظ اثنین براي تأکید دو نوع بودن است مانند سفید و - 575 -قرآن- 890 - صنفین -قرآن- 559
اغشاء و تغشیه یعنی پوشانیدن و جاي دیگري را گرفتن چنانکه جوّ هوا بعد از « یُغشِی اللَّیلَ النَّهارَ » سیاه و شیرین و ترش و غیره
روشن و درخشنده بودن تاریک میگردد و تاریکی روشنائی را میپوشاند و غشاء مانند غطاء و بمعنی پرده پوشش آمده است
یعنی فرع خارج شده از یک اصل هم تثنیه و هم جمع صنو بر صنوان میباشد و نخیل صنوان یعنی چند « صنو » جمع « صنوان »
نخله و یا دو نخله که تشکیل یک نخله را بدهند و از آنها رءوسی منشعب شود که جمعا نخیلی شوند و نیز گفتهاند که- صنو-
یعنی عموي مرد همتا « عمّ الرّجل صنو أبیه » بمعنی ممثّل و مانند نیز هست چنانکه رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله فرموده است
و مانند پدر اوست] و در اینجا مراد نخیل [درختان خرماي] ممثّلات و غیر ممثّلات باشد و در حدیث مذکور هم باز معنی دو
- فرع بیرون شده از یک اصل مستفاد میشود چنانکه پدر و عمو هر دو از یک اصل که جدّ است صادر شدهاند. -قرآن- 105
134
تفسیر معانی:
اشاره
-1 [المرا] تفسیر فواتح سور گذشت و در اینجا گفتهاند شاید معناي آن [أنا اللّه أعلم و اري] باشد یعنی من خدایم میدانم همه
چیز را و میبینم. اینکه سوره آیات و علامات معجبه از اینکه کتابی است [که وعده آنرا دادهایم نه افتراء است و نه سحر بلکه
دلالاتی است براي شناسائی خداي سبحانه که نه او به چیزي شبیه است و نه چیزي باو] و آنچه از جانب پروردگارت براي تو
نازل گردیده است [یعنی تمام و مجموع آیات قرآن] حق است [که نه حقّی بعد از اوست و نه شکّی در آن است و چنانکه
مشرکان میپندارند باطل نیست بخدا معتصم باش و بآنچه در آن است عمل کن] و لکن بیشتر مردم باور ندارند و تصدیق
نمیکنند [که آن نازل شده از طرف پروردگار است و با وضوحی که دارد منکر حقّیّت آن هستند و از فرط دشمنی و عناد از
طریق سداد و رشاد خارج شدهاند ولی کفر آنها مانع حقّانیت آن نمیشود [ صفحه 5] و خورشید تابنده و خورشید است هر
چند کور نبیند و شکر شیرین و شکر است هر چند بیذائقه طعم آنرا نفهمد و تربیت براي شخص مستعد و قابل مفید فائده
است و براي منکر اثري ندارد]. [جامی گوید]: هیچ سودي نکند تربیت ناقابل || گرچه برتر نهی از خلق جهان مقدارش سبز و
خرّم نشود از نم باران هرگز || خار خشکی که نشانی بسر دیوارش 2- [چگونه باین کتاب ایمان نمیآورند! و حال آنکه]
خدائی که [آنرا نازل کرده است] خدائی است [یکتا و بیمانند] که آسمانها را چنان که میبینید بدون ستون برافراشت [و
تکیهگاهی براي آنها نگذاشت] یا آسمانها را بدون ستونی که شما بتوانید آنرا ببینید بر افراشت [و آن ستون قدرت کامله و
عدل اوست که فرمود بالعدل قامت السّموات و الإرض. آسمان و زمین بعدل بپاست || حق ز شاهان بغیر عدل نخواست گر
نباشد ستون خیمه بپاي || کی بود خیمه بیستون برپاي [بلی خداوند بقدرت و عظمت خویش آسمانها و آنچه از سیّارگان و
ثوابت و اجرام فلکی و خورشیدها و ماهها که در آنهاست برافراشته و برپا داشته است زیرا او بر هر چیز تواناست] سپس بر
عرش [یعنی بر تمام ما سوي اللّه و کلیّه ممکنات که آفریده است] مستولی گشت [و براي حفظ و تدبیر امور مخلوقات اعمال
قدرت و سلطنت فرمود] و خورشید و ماه را مسخّر و رام ساخت [و براي منافع خلق و مصالح بندگان و تربیت ابدان آدمیان و
نباتات و جمادات و حیوانات آنها را تأثیر داد] هر یک از خورشید و ماه [و ستارگان دیگر آسمانها از سیّارگان و ثوابت] تا
مدّت معیّنی [که خودش بآن عالم است و آن انتهاي دنیا و روز طامّۀ الکبري و قیام قیامت است در مدار خودشان جاري و در
حرکتند [ صفحه 6] [تا موقع فناشان برسد و منکسف و منخسف شوند] یا بتفسیر دیگر- هر یک از آنها در مدّت معینی از سال
و شبانه روز در مدار خود سیر میکنند و دوباره سیر خود را پس از انقضاي مدّت معلوم از سر میگیرند- [اینکه چنین خداوند
متعال] تدابیر امر [آسمانها و زمین و امور مخلوقات را بر وجه حکمت و اقتضاي مصلحت] میفرماید و آیات [و علامات دالّه بر
توحید] را تفصیل میدهد [یعنی آیهاي در پی آیهاي و فصلی در پی فصلی ببیان تفصیلی مانند بر افراشتن آسمان و گسترش
زمین و تسخیر خورشید و ماه و سیر آنها در مدارات معینه تا مدّت معیّن و غیر اینها که در قرآن مذکور است بیان میفرماید تا
مورد اعتبار و تفکّر واقع شود] باشد که شما با مشاهده اینکه آیات قاطعه یقین کنید که اینکه قرآن حق است] و مطمئن شوید
که آنچه بر محمّد صلّی اللّه علیه و آله نازل گشته است صدق است و آنچه در باره بعث و نشور و جزاء و روز ملاقات ثواب و
عقاب پروردگارتان بیان گشته مورد قطع و یقین است [و بدانید آنکس که قادر بر آفریدن اینکه دستگاه عظیم باشد مقتدر بر
دوباره زنده کردن و گرفتن حساب و دادن پاداش و کیفر اعمال بندگان خود میباشد]. إبن عباس [رض] گفته است مراد از
اجل مسمّی درجات و منازل خورشید و ماه است که بآن منتهی میشود و از آن حدّ تجاوز نمیکند و براي خورشید یکصد و
هشتاد منزل است که هر روز میپیماید تا بآخر منزل برسد و از آن تجاوز نکرده برمیگردد تا بمنزل اوّل برسد- و ماه نیز هر
شب منزلی سیر میکند تا منتهی بآخر منزل گردد [مجمع البیان]. در اینجا دقیقهاي است علمی که البتّه إبن عبّاس از منبع نبوّت
و مصدر ولایت أخذ کرده است و آن سیر خورشید [بطور ظاهر] نصف دائره است و چون دائره سیصد و شصت درجه است
نیمدائره یکصد و هشتاد درجه میشود و البتّه معنا سیر زمین بدور خورشید است که در دائره منطقۀ البروج در ظرف یک سال
واقع میشود یا حرکت وضعی خورشید بدور خود است که باز نیمدائره آن یکصد و [ صفحه 7] هشتاد منزل یعنی 180 درجه
میباشد یا نصف دائرهاي که در 12 ساعت زمین بدور خود میگردد و نصف آن یعنی در 180 درجه رو بروي خورشید واقع
میشود و چنانکه فرمود وَ الشَّمسُ تَجرِي لِمُستَقَرٍّ لَها [همان حرکت وضعی خود خورشید در یک روز باشد] و غرض از نصف
دائره دوازده ساعتی است که ما خورشید را میبینیم و دوازده ساعت دیگر که 180 منزل دوم است براي نیمکره غربی و نصفه
3- [اینکه بود پارهاي از آیات آسمانی و امّا آیات زمینی که میفرماید:] و اوست 219- دیگر زمین است. -قرآن- 181
آنخدائی که زمین را بگسترد [و وسعت داد تا جانوران در آن ثبات و استقرار یابند] و در روي زمین کوههاي ثابت و رودهاي
جاري برقرار کرد و از هر نوع میوهاي جفت جفت در آن خلقت فرمود [یعنی نر و ماده که علم امروزه هم آنرا اثبات کرده
است که براي هر نوع میوهاي نر و مادهایست که براي تلقیح و نتیجهگیري آن باد یا پاي مرغان مأمور میشوند و اینکه جفت یا
هر دو در یک نبات هستند یا نر در میوهاي و ماده در نبات دیگر است و بقول دیگر زوجین اثنین بمعنی دو صنف باشد یعنی
بزرگ و کوچک سیاه و سپید ترش و شیرین تابستانی و زمستانیتر و خشگ و غیره] [و چنین مقرّر داشت] که شب روز را
بپوشاند [یعنی شب مانند پردهاي براي روز باشد و بظلمت خود روشنائی روز را بپوشاند یعنی بسبب تاریکی شب اشیاء حسّی
در نظر مستور میگردند و چنان است که غشاء و غطائی بر آنها گستردهاند] حقّا که در اینکه یعنی در آنچه حق تعالی ذکر
فرمود [از گسترده شدن زمین و برقراري کوهها با اینکه در حرکت و دوران هستند و جریان رودها و انواع میوهها و رفت و آمد
شب و روز و کوتاه و بلند شدن شبها و روزها و غیره نشانهها و دلالاتی است [بر یگانگی و یکتائی صانع عزیز و حکمت و
تدبیر خالق حکیم] براي مردمانی که تفکّر میکنند و همواره در اندیشهاند [و بآنها بر وجود صانع توانا استدلال میکنند] از
در خلق فکر کنید » رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که بر مردمی گذشت که [ صفحه 8] متفکّر بودند بآنها فرمود
و مولانا در مثنوي گوید: بیتعلّق نیست مخلوقی بدو || آن تعلّق هست بیچون اي عمو اینکه تعلّق .« و در خالق تفکّري نکنید
را خرد چون ره برد || بسته وصل است و فصل است اینکه خرد زین وصیّت کرد ما را مصطفی || بحث کم جوئید در ذات
خدا آنکه در ذاتش تفکّر کردنیست || در حقیقت آن نظر در ذات نیست هست آن پندار او زیرا براه || صد هزاران پرده آمد
تا اله هر یکی در پرده موصول جوست || و هم او آنست کان خود عین اوست پس پیمبر دفع کرد اینکه وهم از او || تا نباشد
در غلط سودا پز او زان که کرد از وهم او ترك ادب || بیادب را سرنگونی داد ربّ 4- و در روي زمین قطعهها و تیکههائی
هستند که مجاور و چسبیده بهم هستند [که با یکدیگر متباین و متفاوت و مختلف الحالند پارهاي از آنها صلب و سخت هستند
که از آنها چیزي نمیروید و پاره دیگر نرم و قابل کشت و زرع میباشند و همچنین در روي زمین قطعههائی متصل بهم هستند
که خاکشان یکیست و آبشان یکیست و زراعت در آنها یکیست ولی ثمره و میوه آنها متفاوت است پارهاي شیرین و پارهاي
تلخ بعضشان ثمر بخش و بعض دیگر بیثمرند] و همچنین در روي زمین باغها و بستانهائی از انگورها و کشتها و نخلستانها
[و غیر آنها از میوهها موجود است] که بعض آنها از یک ریشه رسته و بعض آنها از غیر یک ریشه برآمدهاند [و تمام اینکه
قطعه و تاکستانها و کشتزارها و نخلستانها] بیک آب سیراب میشوند [ یا بآب نهر و یا بآب باران و یا بآب چاه و غیره و
معذلک] ما بعضی را بر بعض دیگر در خوردنها برتري و تفضیل میدهیم [چه از حیث شکل و رنگ و اندازه و چه از حیث
طعم و بو و مزه و اینها نیز دلالت بر وجود صانع حکیم دارد که با یکسان بودن اصول و اسباب از حیث زمین و هوا و آب اگر
باعث آنها طبیعت بود اینکه اختلاف در رنگ و طعم و شکل نبود و همه [ صفحه 9] یکنواخت و یکسان بیرون میآمدند و
اینها بهترین دلیل است بر اینکه صانع حکیم توانائی آنها را بمقتضاي حکمت خود احداث کرده و ابداع و تدبیر فرموده است و
دنیا بطبع خود بدون تصرّف مدیر مدبّر حکیمی سیر نمیکند] و باید محقق دانست که: در اینکه [یعنی در آنچه بیان کردیم]
براي مردمی که تعقّل دارند و عقل را رهبر خود ساختهاند آیات و علاماتی بر توحید حق تعالی میباشد. جابر رضی اللّه عنه
گوید از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله شنیدم که بعلی علیه السّلام فرمود [النّاس من شجرة شتّی و أنا و أنت من شجرة واحدة]
262 در تأویلات عرفانی - و بعد اینکه آیه تلاوت فرمودند [یعنی آیه 4 وَ فِی الأَرضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ ... الخ]. -قرآن- 220
گفتهاند: اوّلا- راجع بآیه سوّم- همچنانکه در عالم کبیر کره زمین را کوهها و معادن و رودها و نهرها و دریاها و بازارهاست
همچنان در عالم صغیر که وجود انسانی است مانند آنها موجود است یعنی: [بدنش زمین- استخوانها کوهها- مغز معادن-
درون او دریا- امعاء رودها- رگهاي او نهرها- پیه او گل- موي او گیاه- محل روئیدن موها خاك پاك حاصلخیز- انس او
آبادانی- پشت او تپّهها وحشت او خرابهها- تنفّس او بادها- سخن او رعد- صداي او صاعقه- گریه او باران- سرور و فرح او
روشنائی روز- غصه و اندوه او تاریکی شب- خواب او مرگ- بیداري او حیات- ولادت او ابتداي سفر او- ایام کودکی بهار-
جوانیش تابستان- کهولتش پائیز- پیریش زمستان- مرگش انتهاي مدّت سفر- سالهاي عمرش شهرها- ماهها منزلگاهها-
هفتهها فرسخها- روزها میلها- نفسها گامها- هر نفسی که بیرون دهد گامی بسوي اجل برمیدارد] پس بناچار باید در اینکه
امور تفکّري کند- زیرا گفتهاند اخلاق ابدال ده صفت است: [ 1] سلامت دل [ 2] سخاوت در مال [ 3] صدق لسان [ 4] فروتنی
نفس [ 5] شکیبائی در سختی [ 6] گریه در خلوت [ 7] نصیحت و خیر خواهی براي [ صفحه 10 ] خلق [ 8] مهربانی و رحمت
براي مؤمنان [ 9] تفکّر در اشیاء [ 10 ] عبرت از اشیاء. ثانیا- در آیه چهارم- اشاره در ارض انسانیت بقطعههاي متجاورات
[نفس- قلب- روح- سرّ و خفا] است که قرب جوار دارند و در حقایق مختلفند- بعضی حیوانی و بعضی ملکوتی- بعضی
روحانی و بعضی جبروتی و یا عظموتی و [جنّات] اشاره باعیان مستعدّه براي قبول فیض در وقت قبول آن است و اشاره
بمیوههاي آن از [اعناب] ثمره نفس است و از جمله صفات نفس که دالّ بر غفلت و حماقت و سهو و لهو میباشد که ریشه
سکر و مستی میباشند- و اشاره [بزرع] ثمره قلب است زیرا قلب بمنزله زمین قابل کشت است براي زراعت تخم صفات
روحانی و نفسانی، چه بهر تخمی از صفات بذرافشانی شود قلب بجوهر آن صفت متّصف میگردد- گاهی بظلمات نفس
ظلمانی میشود و گاهی بنور روح نورانی میشود و زمانی بنور ربّ ربّانی چنانکه فرمود: وَ أَشرَقَتِ الَأرضُ بِنُورِ رَبِّها- و اشاره به
[نخیل] روح است که باخلاق حمیده روحانی مانند کرم و جود و سخاء و شجاعت و قناعت و حلم و حیاء و تواضع و شفقت
متخلق میشود- و اشاره [بصنوان] سرّ جبروتی است که بآن اسرار جبروتی بین ربّ و عبد منکشف میگردد و قابل حکایت
است و [غیر صنوان] اشاره بخفی است و مکاشف بحقایق عظمت است که مثل و مثالی براي آن نیست و از آن حکایت
نمیتوان کرد و [آنرا که خبر شد خبري باز نیامد] چنانکه فرموده: [فَأَوحی إِلی عَبدِهِ ما أَوحی] و گفتهاند: بین المحبّین سرّ لیس
یفشیه و [یسقی بماء واحد] اشاره بآب قدرت و حکمت است و [نُفَضِّلُ بَع َ ض ها عَلی بَعضٍ فِی الأُکُلِ] در ثمرات و نتایج است
که بعضی اشرف از بعض دیگر است هر چند براي هر یک در محل خود جهت احتیاج انسان در اثناء سلوك شرفی جداگانه
- 826 -قرآن- 1283 - باشد [إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَعقِلُونَ] آنکسانیکه از قرآن خواستار اسرار و آیاتی هستند که -قرآن- 788
1681 [ صفحه 11 ] آنها را در سیر الی اللّه دلالت و رهبري کند و بصراط مستقیم - 1465 -قرآن- 1631 - -1318 قرآن- 1417
خدائی هدایت و رهنمائی نماید.
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 5 تا 7
اشاره
وَ إِن تَعجَب فَعَجَبٌ قَولُهُم أَ إِذا کُنّا تُراباً أَ إِنّا لَفِی خَلقٍ جَدِیدٍ أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِم وَ أُولئِکَ الَأغلالُ فِی أَعناقِهِم وَ أُولئِکَ
أَصحابُ النّارِ هُم فِیها خالِدُونَ [ 5] وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَۀِ قَبلَ الحَسَنَۀِ وَ قَد خَلَت مِن قَبلِهِمُ المَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّکَ لَذُو مَغفِرَةٍ لِلنّاسِ
- [ قَّومٍ هادٍ [ 7
ِ
عَلی ظُلمِهِم وَ إِنَّ رَبَّکَ لَشَدِیدُ العِقابِ [ 6] وَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَو لا أُنزِلَ عَلَیهِ آیَۀٌ مِن رَبِّهِ إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُل
554 [در نزد کوفیّین سه آیه و در نزد سایرین چهار آیه است و آیه 5 تا [خلق جدید] یک آیه محسوب است. - قرآن- 1
یعنی عقوبات جمع مثله و مثله یعنی عقوبت « المَثُلاتُ » جمع غلّ و آن طوق قیدي است که دست را بگردن میبندند « الَأغلالُ »
ترساننده یعنی مخبر از خبري که حاوي بیم و ترس از عاقبت آن « منذر » ! اي هلّا یعنی چرا « لَو لا » اي مع ظلمهم « عَلی ظُلمِهِم »
183- 158 -قرآن- 175 - 92 -قرآن- 141 - 13 -قرآن- 79 - باشد. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-5 و اگر ترا عجب آید [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] [از انکار آنها ببعث و نشور] اینکه گفتارشان سزاوار تعجّب و
شگفتآور است که گویند آیا وقتی [ صفحه 12 ] که ما مردیم و خاك شدیم آیا پس از خاك شدن دوباره خلق تازهاي
خواهیم شد و مجددا زنده میشویم و برمیگردیم! [آیا چگونه چنین میگویند! زیرا وقتی که آب نطفهدار در منشأ آن خاك
است وارد رحم شد و بصورت علقه در آمد و سپس مضغه و بعد گوشت شد و بدنیا آمد و بعد مرد و دفن شد و استحاله
بخاك یافت چرا استحاله اولی جایز است و استحاله دوّم جایز نیست! آنکس که بر افرازنده آسمانها بدون ستون است و قادر
بر ابداء و ابداع مخلوقات است قادر بر اعاده و خلق مجدّد آنها هم میباشد. آنکه پیدا ساختن کارش بود || زندگی دادن چه
دشوارش بود اینکه جماعت کسانی هستند که [چون منکران بعث و معاد هستند] کافران بپروردگار خودشان میباشند [یعنی
منکر قدرت خداوند بر تجدید خلق و اعاده مردگان میباشند] و اینکه جماعتند که غل و زنجیرهاي کفر و گمراهی دست و
گردن آنها را بهم بسته یا در قیامت دچار غل و زنجیرهاي آتشین خواهند بود و اینکه جماعتند که یاران آتش دوزخند و در
آنجا بطور جاویدان میمانند. 6- [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله اینکه جماعت مشرکان و منکران] از تو خواهان عجله و شتاب
در عذاب و عقاب قبل از رحمت و ثواب هستند [و از روي استهزاء میگویند پس عذابی که بما وعده کردهاي کجاست و چرا
زودتر نمیرسد!] و حال آنکه [دیدهاند و بر آنها] محقّق شده است با قوامی که پیش از آنها بودهاند چه عقوباتی رسید [و
گرفتار مسخ و خسف و غرق شدند با اینحال چگونه عبرت نمیگیرند و شتاب در عذاب را طالبند!] در صورتی که محقّق است
پروردگار تو نسبت بمردم [بندگان خودش] صاحب آمرزش و پردهپوشی [و منتظر توبه و بازگشت آنهاست و تأخیر در
عقوبت و دادن مهلت براي توبه و انابه و برگشت آنهاست که شاید براه آیند و سر اطاعت پیش گیرند] و با وجود ستمی که بر
خویشتن کرده و میکنند [بخود رحم کرده جلب ترحم و عطوفت پروردگار خود را بنمایند. [ صفحه 13 ] و اگر جز اینکه بود
جنبندهاي در روي زمین باقی نمیماند و امّا اگر متنبّه نشوند و منتهی نگردند و بر گناهان اصرار ورزند و بر کردهها پشیمان
نشوند] حقّا که پروردگار تو سختگیر و سخت عقوبت است [و اگر دیرگیر است سختگیر است] [وَ جَزاءُ سَیِّئَۀٍ سَیِّئَۀٌ مِثلُها]. -
7- [و با همه اینها] اینان که کافر [بخدا و رسولند] گویند چرا آیت و نشانه و معجزهاي از جانب پروردگارش 294- قرآن- 255
براي او نازل نمیشود [چنانکه براي صالح و موسی و غیره معجزه و نشانه بود] [و اکتفا بآیات منزله بر محمّد صلّی اللّه علیه و
آله نکردهاند] و حال آنکه خداوند قرآن را حجّت باقیه و معجزه خالده قرار داده است و اینک براي اطمینان خاطر و قلب
رسول صلّی اللّه علیه و آله فرماید] همانا تو فقط مأمور هستی که آنها را از فرجام عملشان بترسانی [و بر تو جز بلاغ و رسانیدن
پیام خدائی کار دیگري نیست و کردار و گفتار آنها را مهمّ مشمار و بآن اعتناء مکن] براي هر قومی هدایت کنندهاي از
پیمبراناند که با معجزهاي ملائم طباع آنها میآورند که مناسب زمان و احوال آنها باشد [و معجزه قرآن ملائم و مناسب براي
همه ازمنه است که براي مردم آخر الزمان آمده است]. و یا بتفسیر دیگر- فقط تو رسول و فرستاده از جانب خدا هستی و براي
هر قومی هدایت کننده و رهنمائی است و آن خداوند سبحانه و تعالی است که دالّ بخیر است و کسیرا جز او حق دخلی
نیست. أوّلا- سعید بن المسیّب از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که چون آیه: [وَ یَستَعجِلُونَکَ بِالسَّیِّئَۀِ قَبلَ
اگر عفو خدا و تجاوز او نبود عیش هیچ احدي گوارا نشدي » : الحَسَ نَۀِ ... الخ] نازل گشت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله فرمود
166 ز حق میترس تا غافل - قرآن- 109 - «. و اگر وعید خدا و عقاب او نبود هر کسی تکیه بر عفو او کرده و از عمل بازماندي
[ نگردي || مشو نومید تا بد دل نگردي و محقّقان برآنند که تمهید قواعد خوف و رجاء در اینکه آیه است که [ صفحه 14
میفرماید آمرزنده است تا از رحمت او نومید نشوند و عقوبت کننده است تا از هیبت او ایمن نباشند و نظیر آن آیه [نَبِّئ
230 گر بمحشر خطاب قهر کند || انبیا را - عِبادِي أَنِّی أَنَا الغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ العَذابُ الَألِیمُ] میباشد. -قرآن- 131
چه جاي معذرت است پرده از روي لطف گو بردار || کاشقیا را امید مغفرت است ثانیا: در آیه [إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ] اشاره بآن
است که تو براي انذار و ترسانیدن مأمور شدهاي که سوء عاقبت و بدفرجامی اعمال بد را بآنها بفهمانی و بر تو آوردن
معجزهاي جز آنچه صحّت نبوّت ترا برساند نیست نه اینکه براي هر چه آنها اقتراح کنند و مایل بآوردن آن باشند معجزه
بیاوري و اگر بهر چه اقتراح آنهاست جواب گفته شود، معجز منتهی بما لا نهایۀ له میگردد زیرا هر کس بمیل خود معجزهاي
میخواهد و اینکه میل انتهاء ندارد و معجزه هر پیغمبري بمقتضاي زمانش مخصوص است و مقتضاي زمان پیغمبر خاتم صلّی
اللّه علیه و آله فصاحت و بلاغت قرآن است که خارج از حدّ قدرت فکر و کلام انسان است معجزه است و معجزه باقیه
1] قول حسن و أبی ] 43- قَّومٍ هادٍ] و تفسیر آن اقوالی است: -قرآن- 18
ِ
41 ثالثا- در آیه [وَ لِکُل - جاویدان اوست. -قرآن- 17
الضحی و عکرمه و جبّائی است: که معنی اینکه باشد: [تو فقط ترساننده هستی و هدایت کننده میباشی و انزال آیات بر عهده
تو نیست] و بنابرین [أنت] مبتداء و [منذر] خبر آن و [هاد] عطف بر [منذر] و بین واو و معطوف ظرف فاصله شده است. [ 2] از
إبن عباس و سعید بن جبیر و ضحاك و مجاهد که گفتهاند: یعنی [منذر محمّد و هادي خداست [إنّما أنت منذر و اللّه هو
الهادي لکلّ قوم]. [ 3] از إبن عباس در روایت دیگر و قتاده و زجّاج و إبن زید که گفتهاند: [إنّما أنت منذر یا محمّد و لکل
قوم هاد نبیّ یهدیهم وداع یرشدهم]. [ 4] در روایت دیگر إبن عباس که گوید چون اینکه آیه نازل شد رسول [ صفحه 15 ] خدا
صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [أنا المنذر و علیّ الهادي من بعدي یا علی بک یهتدي المهتدون] و حاکم أبی القاسم الحسکانی
در کتاب شواهد التنزیل باسناد از ابراهیم بن الحکم إبن ظهیر از پدرش از حکیم بن جبیر از أبی برزة الأسلمی روایت کرده
است که رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آب وضو خواست و علیّ بن أبی طالب علیه السّلام در نزدش بود و پس از تطهیر
رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله دست علی را گرفت و بسینه خود چسبانید و فرمود: [إِنَّما أَنتَ مُنذِرٌ] سپس دست علی علیه
إنّک منارة الانام و غایۀ » : قَّومٍ هادٍ] سپس فرمود
ِ
25 [وَ لِکُ ل - السّلام را بطرف سینه علیّ علیه السّلام برد و فرمود: -قرآن- 1
یعنی تو روشنی بخش مردم هستی و منتهاي هدایتی و أمیر قاریان قرآن ] « الهدي و أمیر القرّاء و أشهد علی ذلک إنّک کذلک
میباشی و من بر اینکه گواهی میدهم که تو اینکه چنین میباشی] و بنابراین سه قول اخیر بقول سیبویه [هاد] مبتداء [لکلّ قوم]
26 و در تفسیر روح البیان که مفسّر آن از عامّه است [هر چند - خبر آن است [ترجمه نقل از تفسیر مجمع البیان]. -قرآن- 1
راوي خبر بالا هم که در مجمع حاکم حسکانی از عامه است] گوید: در تفسیر گواشی است که: [المنذر محمّد و الهادي علیّ
رضی اللّه عنه احتجاجا بقوله علیه السّلام فو اللّه لأن یهدي اللّه بک رجلا واحدا خیر لک من أن یکون لک حمر النعم.]
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 8 تا 11
اشاره
[ اللّهُ یَعلَمُ ما تَحمِلُ کُلُّ أُنثی وَ ما تَغِیضُ الَأرحامُ وَ ما تَزدادُ وَ کُلُّ شَیءٍ عِندَهُ بِمِقدارٍ [ 8] عالِمُ الغَیبِ وَ الشَّهادَةِ الکَبِیرُ المُتَعالِ [ 9
سَواءٌ مِنکُم مَن أَسَرَّ القَولَ وَ مَن جَهَرَ بِهِ وَ مَن هُوَ مُستَخفٍ بِاللَّیلِ وَ سارِبٌ بِالنَّهارِ [ 10 ] لَهُ مُعَقِّباتٌ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ مِن خَلفِهِ
یَحفَظُونَهُ مِن أَمرِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم وَ إِذا أَرادَ اللّهُ بِقَومٍ سُوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ ما لَهُم مِن دُونِهِ مِن والٍ
یعنی آنچه ارحام زنان آنرا در جثّه و مدّت و عدد نسبت « وَ ما تَغِیضُ الَأرحامُ وَ ما تَزدادُ » [ 568 [ صفحه 16 - 11 ] -قرآن- 1 ]
بجنین میکاهد یا میافزاید و نیز گفتهاند مراد خون حیض است که کم و زیاد شود چنانکه گویند غاض الماء یغیض غیضا اي
یعنی گفته را نزد خود پنهان دارد یا « مَن أَسَرَّ القَولَ وَ مَن جَهَرَ بِهِ » نضب و اذا جفّ و نقص وقتی کم شود یا خشگ گردد
اي بارز یعنی آشکار کننده در « سارِبٌ بِالنَّهارِ » اي مستتر باللّیل یعنی مستور و پنهان شده در شب « مُستَخفٍ بِاللَّیلِ » آشکار کند
جمع معقّبۀ و تاء براي « معقّبات » روز سرب یسرب سروبا اي برز و ایضا بمعنی ذهب آمده است و سارب یعنی رونده در روز
مِن أَمرِ » مبالغه است نه تاء تانیث یعنی فرشتگانی بدنبال یکدیگر یکی پس از دیگري در حفظ او تعقیب میکنند و میآیند
اي من یلی امرهم یعنی کسی که متولی أمر آنها باشد و ناصر آنها باشد و « من وال » اي فلا ردّ له « فَلا مَرَدَّ لَهُ » اي بأمر اللّه « اللّهِ
- 490 -قرآن- 773 - 412 -قرآن- 469 - 331 -قرآن- 389 - 42 -قرآن- 287 - آنها را یاري کند و دفع شر از آنها نماید. -قرآن- 1
830- -793 قرآن- 810
تفسیر معانی:
اشاره
-8 خدا [یکتاي بیشریک] میداند آنچه را که جنس مادهاي بار دارد [که وضع جنین در شکم مادر چگونه است و در چه
وقت میزاید نر است یا ماده است تمام است یا ناتمام است و میداند رنگ و صفات آنچه که او در شکم دارد چه أحوال
حاضره آنرا و چه احوال مترقّبه آینده او را] و میداند آنچه را ارحام مادران و مادگان کم میکند یا زیاد میکند] یعنی میداند [
صفحه 17 ] که از مدّت 9 ماهه در انسان مثلا کمتر میزاید یا زیاده بر آن طفل در رحم مادر میماند یا طفل کمتر از شش ماه
زائیده میشود یا تا انتهاي مدّت حمل باقی خواهد ماند یا آنکه میداند آنچه در ارحام از خون حیض کم میشود تا منقطع گردد
و آنچه پس از حمل از خون نفاس زیاده میگردد تا خشگ شود] و هر چیزي نزد او تبارك و تعالی باندازه [و بقدر قدر و
قضاء قضاء اوست و روزي خلق و سر رسید مدّت زندگانی خلق باندازه و حدّي است که بمقتضاي حکمت و حدّ مصلحت، نه
از آن کاسته و نه از آن حدّ تجاوز میکند و نه بر آن افزوده میشود]. 9- [مولی جلّ شأنه متّصف باحاطه علم است] داناي امور
پنهان و آشکار است [یعنی آنچه از حواسّ مخلوق پنهان است و آنچه را بندگان مشاهده میکنند و بعمل میآورند از او پنهان
نیست و داناي بمعدوم و موجود است و داناي بسرّ و علانیه است]. بر او علم یک ذرّه پوشیده نیست || که پیدا و پنهان بنزدش
یکیست او بزرگ است [یعنی آقا و پادشاه تواناي بر هر چیز و مولی و مسلّط بر همه جهانیان است و بسبب کمال صفاتش همه
چیز مادون اوست عالم بالذّات قادر بالذّات و حیّ بالذّات است و از اینکه بهر مخلوقی تشبیه و بهر صفتی توصیف گردد
بزرگتر است] متعال است [یعنی بقدرت کامله خود بر هر چیز علوّ و برتري دارد و در توانائی هیچ مخلوقی با او برابر نیست و
برتر و منزّه است از آنچه مشرکان نادان در باره او گویند. جهان مرآت حسن شاهد ماست || فشاهد وجهه فی کلّ مرآت]
-10 [اي مردم وقتی مولی عالم بپنهان و آشکارا و غیب و شهود باشد] هر کس از شما در نزد خویشتن گفتاري را پنهان کند و
یا حدیث نفس نماید و هر کس آن را آشکارا کند تا دیگري آنرا بشنود هر دوي اینها در نزد خدا و در علم او برابر و مساوي
است [و او عالم و داناي بهر چیز است] و نیز در نزد او [ صفحه 18 ] هر کس بشب عمل خود را پوشیده دارد یا بروز ظاهر و
آشکارا سازد مساوي است [یعنی آنچه را بنظر مخلوق تاریکی شب آنرا پنهان میکند او میبیند همچنان که آنچه روشنائی
روز آشکارا میکند میبیند، بخلاف مخلوق که شب اعمال دیگران را براي او مستور میدارد]. 11 - براي او [یعنی براي آنکس
که در آیه قبل توصیف شد که هر فردي از ظاهر کننده یا مخفی کننده عمل باشد- یا براي خدا که مرجع ضمیر له خدا باشد]
فرشتگانی هستند که بدنبال هم میآیند [و بتعقیب و دنبال هم میرسند] [یعنی ملائکه شب پس از ملائکه روز و ملائکه روز
بدنبال ملائکه شب میآیند و یکدیگر را تعقیب میکنند و مستحفظ و پاسبان بندگان هستند و بطوریکه در حدیث آمده است
حافظان شب و روز در وقت نماز صبح و عصر حفظ و رعایت بنده را با یکدیگر مبادله میکنند و باصطلاح امروزه پست
عوض مینمایند] اینکه فرشتگان از پیش رو و از پشت سر در پیرامون آن بنده هستند که او را بامر خدا نگهداري میکنند [از
مهالک و متاعب و از جنّ و انس و هوام و حشرات موذیه و حیوانات ضارّه تا فرا رسیدن اجل او را محافظت کنند] زیرا
خداوند حال قومی را [از نعمت و خوشی و عافیت] تغییر نمیدهد تا وقتی که آن قوم حالت خویشتن را تغییر دهند [یعنی از
شکر نعمت کافر و غافل شوند و از طاعت حق دوري جویند و بنافرمانی بپردازند و بیکدیگر جور و ستم روا دارند] و هنگامی
که خداوند اراده عذاب و نکال قومی را بکند و قصد سوء بآنها داشته باشد ردّ و دفع کنندهاي براي آن نیست [یعنی چون اراده
بدي بقومی را از انقراض یا ذلّت یا بیماري و فقر و امثال آنها از اسباب بلاء که بسبب اعمالشان و بدست خودشان براي
خودشان مهیّا میشود بفرماید کسی نخواهد بود و نخواهد توانست آن بلایا یا امراض را از آنها دور کند] و غیر از خدا والی و
فرماندهی و یاوري براي آنها نمیباشد [که مانع عذاب و بلا گردد]. بلی هر انسانی از ما را نگهبانانی هستند که از عذاب
خدائی محفوظ [ صفحه 19 ] دارند یعنی چون بنده بداند که: لفظی ادا نمیکند مگر آنکه رقیب عتید پروردگارش مراقب
اوست، از ترس پروردگار حساب کار خود را نگهمیدارد و أمر خود را مستقیم میدارد. و همچنین که فرمود خداوند حال
قومی را از نعمت و عافیت و عزّت و استقلال تغییر نمیدهد مگر اینکه که آنان خویشتن را از خیرها و اعمال صالحهاي که
موجب رضاي خدا و رسول بوده است تغییر دهند، تاریخ اسلام صدق اینکه نظریه قرآن را بخوبی ثابت کرده است: زیرا
خداوند تعالی آنچه را امّت اسلام از عزّت و رفاهیت و علم و اقتصاد داشتند تغییر نداد و مبدّل نساخت مگر آنکه آنها خود را
تغییر دادند و بغیر قرآن حکومت کردند و حکم دادند و دین خود را رها کردند و تقلید از غیر خود نمودند و گناهان در بین
آنها شیوع یافت و تقلبات رواج گرفت و اخلاق رو بانحطاط و پستی گذاشت و هنوز هم آرزومند و امیدواریم که حق تعالی
مدد فرماید که ما خود را تغییر دهیم و خداوند ضعف ما را بقوّت و ذلّت ما را بعزّت و فقر ما را بغنی و احتلال ما را باستقلال
953 عمرو بن أبی جندب - کامل بدل فرماید و تغییر دهد که فرمود إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّرُوا ما بِأَنفُسِهِم. -قرآن- 878
گوید که ما در وقعه صفّین نزد سعید بن قیس نشسته بودیم که علی علیه السّلام وارد شد در حالیکه تاریکی شب فرا گرفته بود
و آن حضرت بر عصاي خود [عنزه که در سر تحتانی آن پیکانی داشته] تکیه کرده بود سعید عرض کرد یا أمیر المؤمنین فرمود
بلی؟ عرض کرد آیا بیم نداري که کسی شما را سوء قصد [باصطلاح امروز ترر] کند [أما تخاف أن یغتالک احد] قال [إنّه
لیس من أحد إلّا و معه من اللّه حفظۀ من أن یتردي فی بئر او یخرّ من جبل او تصیبه حجر او تصیبه دابّۀ فاذا جاء القدر خلّوا بینه
و بین القدر]. فرمود حقّا کسی نیست مگر اینکه با او از جانب خدا نگهبانانی هستند که در چاه نیفتد یا از کوه پرت و سرازیر
نشود یا سنگی باو اصابت نکند یا جنبنده [ صفحه 20 ] و جانوري باو صدمه نزند و چون قدر یعنی أجل او برسد و مدّتش سر
آید آن فرشته حافظ و نگهبانان، بین او و بین قدر و اجل را خالی میگذارند، و خود میروند و او را بدست قضا و قدر
میسپارند [نقل و ترجمه از روح البیان].
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 12 تا 16
اشاره
هُوَ الَّذِي یُرِیکُمُ البَرقَ خَوفاً وَ طَمَعاً وَ یُنشِئُ السَّحابَ الثِّقالَ [ 12 ] وَ یُسَ بِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ وَ المَلائِکَۀُ مِن خِیفَتِهِ وَ یُرسِلُ الصَّواعِقَ
وَّ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِهِ لا یَستَجِیبُونَ لَهُم
ِ
فَیُصِ یبُ بِها مَن یَشاءُ وَ هُم یُجادِلُونَ فِی اللّهِ وَ هُوَ شَدِیدُ المِحالِ [ 13 ] لَهُ دَعوَةُ الحَق
بِشَ یءٍ إِلاّ کَباسِطِ کَفَّیهِ إِلَی الماءِ لِیَبلُغَ فاهُ وَ ما هُوَ بِبالِغِهِ وَ ما دُعاءُ الکافِرِینَ إِلاّ فِی ضَ لالٍ [ 14 ] وَ لِلّهِ یَسجُدُ مَن فِی السَّماواتِ وَ
الَأرضِ طَوعاً وَ کَرهاً وَ ظِلالُهُم بِالغُدُوِّ وَ الآصالِ [ 15 ] قُل مَن رَبُّ السَّماواتِ وَ الَأرضِ قُلِ اللّهُ قُل أَ فَاتَّخَ ذتُم مِن دُونِهِ أَولِیاءَ لا
یَملِکُونَ لِأَنفُسِهِم نَفعاً وَ لا ضَ  را قُل هَل یَستَوِي الَأعمی وَ البَصِیرُ أَم هَل تَستَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَم جَعَلُوا لِلّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلقِهِ
درخششی که از « البَرقَ » - [ 1000 [ صفحه 21 - شَّیءٍ وَ هُوَ الواحِ دُ القَهّارُ [ 16 ] -قرآن- 1
ِ
فَتَشابَهَ الخَلقُ عَلَیهِم قُلِ اللّهُ خالِقُ کُل
صداي مهیبی که از حرکت و سیر « الرَّعدُ » اتصال دو ابر پدید آید که داراي دو قوه مختلف مثبت و منفی الکتریسیته بوده باشند
جمع صاعقه و سبب آن اینکه ابرهاي ممتلی بقوّه سخت الکتریسیته « الصَّواعِقَ » برق و احتکاك با هواي معبر آن بظهور میرسد
و زمین بقوه مخالف آن برخورد کند یعنی یکی قواي مثبت دیگري قواي منفی و چون ابرها بزمین نزدیک شوند و احتکاك
الکتریکی از آن حاصل شود شرارهاي از آن ناشی میشود که بهر چیز مصادف شود آنرا میسوزاند و آنرا صاعقه گویند
الجدال « یُجادِلُونَ » سحاب جمع سحابه و ثقال جمع ثقیلۀ- اي- ثقیلۀ بالماء یعنی بآب باران سنگین شدهاند « السَّحابَ الثِّقالَ »
حیلهگر سخت و شدید و محال و مماحله مصدر باب مفاعله و ماحله که فعل ماضی آن است « شَدِیدُ المِحالِ » دشمنی سخت
اّي-
ِ
-« لَهُ دَعوَةُ الحَق » اي کایده یعنی با او کید کرد و فریب داد و نیز محل یمحل فلان بفلان محلا چون باو کید و مکر کند
الدعاء الحقّ له یعنی خواهش و دعوت حق فقط براي اوست زیرا فقط وجود یکتاي او مستحق است که خوانده و بدرگاه او
جمع غداة اوّل روز ما بین صبح تا ظهر « غدوّ » ظلال جمع ظلّ بمعنی سایه « ظِلالُهُم » ضیاع و خسارت « ضَ لالٍ » دعاء شود
565 -قرآن- - 229 -قرآن- 542 - 131 -قرآن- 215 - 14 -قرآن- 121 - جمع اصیل ما بین عصر تا مغرب و بعد. -قرآن- 4 « آصال »
1123- 1095 -قرآن- 1111 - 937 -قرآن- 1086 - 714 -قرآن- 913 - -674-660 قرآن- 695
تفسیر معانی
اشاره
- [در بیان صفات قدسیه الهیه و توصیف او بمظاهر علم و احاطه و قدرت و کمال و تفرد ذات مقدّسش بالهیّت و ربوبیت ....]
-12 اوست [سبحانه و تعالی] آنخدائی که بشما مینماید [و ارائه میدهد] برق را [که حاصل از تقارب دو ابر داراي دو قوّه
مثبت و منفی کهربائی الکتریکی است و مقدمه نزول باران و حاکی از آن است [که هم موجب ترس است [از صاعقه و حریق
و هم بیم از خطر خرابی باران در جاهائیکه بیم خطر است یا سبب آزار براي مسافر است] و هم مبشّر و باعث طمع است [براي
نموّ [ صفحه 22 ] زراعت و منافع حاصله از کشت و کار و حوائجی که بباران است] و ایجاد ابرهاي گرانبار میکند [که تمام
حامل آب بارانند و زنده کننده باغ و بستان]. 13 - و تسبیح و تنزیه میکند رعد [که صداي سیر برق و تماس با هواست بلسان
حال نه بلسان مقال] بحمد و ستایش او [یعنی تسبیح و تحمید را بهم مقترن میسازد چه وَ إِن مِن شَیءٍ إِلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لکِن لا
تَفقَهُونَ تَسبِیحَهُم و فرشتگان بخوف و رهبت و خشیت از جلال او او را تسبیح و تنزیه میکنند- [و اوست آن خدائی] که
میفرستد صواعق را [یعنی برقهاي سوزاننده را] و بآن صاعقه هر کس را مشیتش تعلّق بگیرد و خواستار شود اصابت میکند
[یعنی میسوزاند هر کس از خلق خود را که بخواهد] [و مع الاسف با همه اینها] آنان یعنی کافران نادان با مشاهده اینکه آیات
در باره خدا [یعنی دین خدا و ذات خدا] مجادله میکنند [و با اهل توحید جدل و دشمنی سخت مینمایند و از راه لجاج و
حجاج میخواهند موحّ دان را از راه راست توحید منحرف سازند] و حال آنکه او [یعنی خداي عزّ شأنه] سختگیر و شدید
القوّه و شدید النقمه و نسبت بکافران سخت کید و شدید المکر است [و از جائیکه گمان نمیبرند آنها را بهلاکت و فلاکت
14 - دعوت و درخواست حقّ [و دعاء صدق] فقط براي او و مخصوص بدرگاه اوست [سبحانه و 260- میرساند]. -قرآن- 176
تعالی] [عبادت فقط براي اوست و استعانت فقط از اوست و تضرّع بدرگاه او و توکّل بر ذات مقدّس او، زیرا فقط اوست که
حقّا دعوت و دعاي بندگان را اجابت میکند و هر کس او را از روي اخلاص بخواند رفع نیازمندیش میفرماید فهو الخالق و
المبديء و المعید ذو العرش المجید فعّال لما یرید جل شأنه و تبارکت اسماؤه] و آنهائیرا که مشرکان بغیر از خدا میخوانند [و
مانند بتها و سنگها و سایر معبودات] میپرستند چیزي بآنها جواب نمیدهند [چگونه جواب دهند! آنان ضعیفترین ضعفاءاند و
مگسی را از خود [ صفحه 23 ] دور کردن نتوانند و استجابت آن بتها و معبودهاي موهوم در برابر دعاهاي مشرکان] نیست مگر
مانند کسیکه [تشنه بر سر چاهی رود و با او دلو و رسنی نباشد] هر دو کف دست را بسوي آب بگشاید [و بفریاد و زاري آب
را از تک چاه بطلبد] تا بدست و دهان او برسد و آن آب باو نرسد [و از تشنگی بمیرد زیرا چاه جماد است و خواهش او را
حسّ نمیکند و کف گشاده و عطش او را ادراك نمینماید و چگونه میتواند حاجت او را که درخواست آب است برآورد!
همین قسم معبودهاي غیر خداي تعالی که جماداند و یا خود از محتاجانند و قدرتی ندارند چگونه قادر بر استجابت دعاي
کافران خواهند بود! و لذا] دعاء و درخواستی که کافران از معبودهاي خود [بتان و دیگران] میکنند غیر از گمراهی و عمل
- باطل و ضیاع و خسران و خروج از طریق حق و صواب چیز دیگري نیست [و از دعاء و استدعاء خود سودي نخواهند برد]. 15
و براي خدا سجده میکند [و کرنش مینماید و جبهه بر خاك میگذارد و اظهار ذلت و مسکنت میکند] هر کس که در
آسمانها و زمین است [از فرشتگان و آدمیان و پریان] سجده انقیاد و امتثال امر و اطاعت و فرمان - برداري [که شیمه و هنجار
مؤمنان است] و سجده کراهت و ناچاري [که طریقه کافران و مشرکان است] و حتّی سایههاي آنها هم در بامداد و پسین [بطور
دوام] در حال سجود و کرنش بدرگاه خالق خود و خاضع در برابر سازنده و صانع خویش میباشند [و خواهی نخواهی که
از اسرار اینکه عالم است که » : طوعا و کرها باشد نسبت بآفریننده خود فروتن و ساجد هستند]. یکی از بزرگان گفته است
حادثی نیست مگر آنکه او را سایهایست که در پیشگاه خداي تعالی سجده میکند خواه اینکه حادث فرمانبر یا نافرمان باشد،
پس اگر اهل وفاق و ایمان است که خود و سایهاش با هم در سجدهاند و اگر اهل نفاق و کفران است که سایه او در اطاعت و
صفحه 24 ] [و شاید مقصود ملکوت و صورت مثالی آن باشد که اصل محفوظ است]. - کلبی از ] .« سجود نایب مناب اوست
أبی صالح از إبن عباس روایت کرده است که مقصود از آیه وَ یُسَ بِّحُ الرَّعدُ بِحَمدِهِ ... الخ] اربد بن قیس برادر مادري لبید بن
ربیعۀ العامري و عامر بن طفیل میباشد که آندو بخدمت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله آمده با آن حضرت بمجادله پرداخته و
قصد قتل پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله را داشتند و عامر به اربد سفارش کرد که چون من با او بسخن پرداختم تو در پشت سر
ایشان کمین کن و با شمشیر خود او را بزن و لذا عامر مشغول بمخاصمه با رسول خدا و گفتگو گردید و اربد گردش کرده
بپشت سر رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رفت تا آنحضرت را بزند و یک وجب شمشیر خود را از غلاف کشید و بأمر
خدا دیگر بیرون نیامد و نتوانست آنرا بیرون بکشد و عامر باو اشاره میکرد که رسولخدا ملتفت گشت و اربد را بدید که
دست بقبضه شمشیر دارد و گفت: اللّهمّ اکفنیهما بما شئت [بار الها بآنچه مشیّت تست مرا از شرّ آندو کفایت فرما] با آنکه روز
صاف و ابري نبود خداوند صاعقهاي بفرستاد و اربد را بسوخت و عامر پشت کرده فرار نمود و گفت اي محمّد صلّی اللّه علیه
و آله خداي خود را خواندي و برادر مرا بکشتی بخدا سوگند اینکه دشت را از سواران پر کنم که بهر نخلهاي اسبی ببندند. -
119 پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله فرمود: [خدا ترا از اینکار باز خواهد داشت] و او بخانه زنی از طایفه سلول فرود آمد - قرآن- 82
و آنا بر دو زانوي او غدّه بزرگی مانند غدّه شتر که طاعونی است برآمد و در خانه آن زن بماند تا آن غدّه او را بکشت و خود
گفت: [غدّة کغدّة البعیر و موت فی بیت سلولیۀ] و برادرش لبید بن ربیعه مرثیهاي در باره اربد گفت: أخشی علی اربد الحتوف
و لا أذهب نوء السّماك و الأسد || فجّعنی البرق و الصواعق بالفارس یوم الکریهۀ النجد [ صفحه 25 ] حدیث: سالم بن عبد اللّه
از پدرش روایت کرده است که گفت رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم چون صداي رعد و برق را میشنید عرض میکرد:
[اللهمّ لا تقتلنا بغضبک و لا تهلکنا بعذابک و عافنا قبل ذلک] در صحاح بخاري و احمد هم از طرق عامّه عین اینکه حدیث
نقل گردیده است. 16 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم] [باین جماعت کافران] بگو: پروردگار [مدبّر و متصرّف و
مالک و متولّی أمر] آسمانها و زمین کیست! [و اگر در جواب گنگ شدند و قادر نبودند که بگویند بتها] بگو: [پروردگار و
مربّی و آفریننده تمام موجودات آسمانها و زمین] خداست [و چون ناگزیر هستند که چنین اقرار کنند و راهی براي انکار
نخواهند داشت بر سبیل توبیخ و نکوهش بآنها] بگو: آیا پس چرا بغیر از خدا ولیّ و متصرّف امر براي خود اختیار میکنید! [و
پرستش چیزهائی غیر از خلق عالم را مینمائید که] براي خودشان هم مالک و قادر بسود و زیانی نیستند! [و کسیکه اینسان
باشد بطریق اولی قادر بر سود و زیان غیر خود هم نیست و چنین کس از کجا مستحق پرستش خواهد بود! و پس از آنکه آنها
ملزم شدند] بگو: آیا نابیناي [از طریق حق] و بیناي [راه حق] هر دو یکسان هستند! یا آیا تاریکیها و روشنی با هم برابر و
مساوي میباشند! [همانطور که آنها برابر نیستند مؤمن و کافر هم مساوي نیستند زیرا مؤمن با دیده بصیرت میبیند و کار میکند
و خدائیرا میپرستد که قادر بر سود و زیان رسانیدن بآفریدگان خود است و کافر کور و کر از چیزي میترسد و چیزي را
میپرستد که مالک سود و زیان خود هم نیست چه رسد بدیگري و همانقسم هم که روشنی و تاریکی را یکسان نمیتوان
دانست کفر و ایمان و ضلالت و هدایت و جهل و علم هم با یکدیگر برابر نخواهند بود]- بلکه آیا اینکه مشرکان براي
شرکائی که جهت خدا قرار دادهاند آفریدگانی مانند آفریدگان و خلقت حق تعالی قائل هستند! [که آنها هم از اجسام و الوان
و طعوم و قدرت و حیاة و غیر اینها که مختص بخداي سبحانه است سهمی در آفرینش دارند] و لذا امر خلقت و آفرینش [
صفحه 26 ] بر آنها مشتبه شده است [که چه چیزهائی را خدا خلق کرده است و چه چیزهائی را خدایان آنها و بتها آفریدهاند و
اگر اینکه اشتباه نباشد شبههاي باقی نماند که جز خداي یکتا معبودي و جز او چیزي مستحق پرستش نیست و اگر بعقول خود
رجوع کنند و بفکر سالم توجه نمایند مییابند که فرد متفرّد براي خلق و ایجاد فقط خداوند یکتاي بیهمتاست و شرکاء آنها از
بتها و غیره اشیاء پوچ و موهومند که دافع سود و زیانی از خود نیستند چه رسد بغیر خودشان و لذا] [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و
آله] بآنها بگو خداي یکتاست که آفریننده هر چیز [از اصول و فروع نعم است و فقط اوست که مستحق پرستش و اطاعت
است] و اوست یگانه یکتائی [که بالذّات قدیم و قادر و حیّ و غنی است و مثل و شبیهی ندارد و قابل تجزیه و تبعیض نیست] و
قهّار است [یعنی هر قادري جز ذات مقدّس او مقهور اوست و براي او هیچ چیزي محال و ممتنع نمیباشد]. اینکه در آیه مبارکه
[ظلمات] را بلفظ جمع و [نور] را مفرد آورده است براي اینستکه طریق حق که نور است یکیست و طرق باطل متعدّد و
بیشمار است که تمام آنها تاریکی صرف است.
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 17 تا 19
اشاره
أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَت أَودِیَۀٌ بِقَدَرِها فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النّارِ ابتِغاءَ حِلیَۀٍ أَو مَتاعٍ زَبَدٌ مِثلُهُ
کَ ذلِکَ یَضرِبُ اللّهُ الحَقَّ وَ الباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذهَبُ جُفاءً وَ أَمّا ما یَنفَعُ النّاسَ فَیَمکُثُ فِی الَأرضِ کَذلِکَ یَضرِبُ اللّهُ الَأمثالَ
17 ] لِلَّذِینَ استَجابُوا لِرَبِّهِمُ الحُسنی وَ الَّذِینَ لَم یَستَجِیبُوا لَهُ لَو أَنَّ لَهُم ما فِی الَأرضِ جَمِیعاً وَ مِثلَهُ مَعَهُ لافتَدَوا بِهِ أُولئِکَ لَهُم سُوءُ ]
الحِسابِ وَ مَأواهُم جَهَنَّمُ وَ بِئسَ المِهادُ [ 18 ] أَ فَمَن یَعلَمُ أَنَّما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ الحَقُّ کَمَن هُوَ أَعمی إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الَألبابِ
جمع وادي و آن موضعی است که آب بسیاري در آن سیلان و جریان یابد و « أَودِیَۀٌ » [ 742 [ صفحه 27 - 19 ] -قرآن- 1 ]
زبد کفی است که در موقع سیلابها بر روي آب پیدا « زَبَداً » تشکیل رودي دهد و بخود آب جاري در آن هم وادي گویند
و ممّا توقدون علیه فی » یعنی جوششکنان و زیاد شونده- ربا یربو ربا- اي زاد و غلا « رابِیاً » میشود و بآن غثاء و رغوه گویند
یعنی و از آنچه که شما مانند طلا و آهن و جمیع معادن بر آن در آتش میافکنید و میسوزید کفی هست مانند « النّار زبد مثله
آنچه را که سیلاب رود میافکند و میرود و از گیاهان خشگ و غیره بجا میگذارد و چیزهائی مورد « جُفاءً » - کف روي آب
مؤنث الأحسن یعنی المثوبۀ الحسنی که ثواب نیکوتر باشد « الحُسنی » اعتناء نمیباشند بآن مثل میزنند و آنرا جفاء میگویند
519 -قرآن- - 264 -قرآن- 511 - 164 -قرآن- 255 - 12 -قرآن- 155 - گاهواره جمع آن مهد و مهد و أمهده. -قرآن- 1 « المِهادُ »
758- -685-675 قرآن- 748
تفسیر معانی:
اشاره
[بعد از آنکه خداي تعالی مؤمن را ببصیر و کافر را بکور و ایمان و کفر را بنور و ظلمات مثل زد، اینک مثلی براي حق و أهل
حق و باطل و حزب باطل میزند و میفرماید:] 17 - خداي تعالی آبی از آسمان [یعنی بارانی از ابر] فرو فرستاد و نهرهائی از آن
هر یک باندازه ظرفیت خود سیلان یافت و جاري گردید [هر نهري باندازه خویش از آن باران برداشت نهر کوچک بقدر
کوچکی خود و نهر [ صفحه 28 ] بزرگ بقدر بزرگی خود یا باندازهاي که خداي تعالی مقرّر و مقدّر فرموده است تا محل
انتفاع و سود خلق واقع شود] و پس از جریان سیل در نهرها آن آب کفی بر بالاي خود و بر روي آب با خود برداشت- و نیز
از آنچه شما در آتش میگدازید و بر آن آتش میافروزید [و فلزات طلا و نقره و آهن و غیره را در آتش آب میکنید] مانند
همان آب سیل کفی [از فضولات و چیزهاي زائد مخلوط با آنمعدن] بر روي آن فلز آب شده مشاهده میکنید و فلزّات آب
شده را براي حلیّ و زینت [و براي نصب جواهر] بکار میبرید یا براي متاع و انتفاع از ظروف و ادوات زندگی و جنگ و سکّه
تهیه مینمائید [در موقع گداختن در بوته آن کف بر روي فلز آب شده میایستد]. خداي تعالی مثل حق و باطل را هم اینچنین
میزند که امّا آن کف بهدر میرود و پوچ و باطل میشود [بطوریکه انتفاعی از آن حاصل نمیگردد] و امّا آنچه بمردم سود
میدهد [یعنی اصل آب و خالص فلزّ] در روي زمین باقی میماند [یعنی مثل مؤمن و اعتقاد او مانند مثل آن آب صافی است
که گیاهان زمین از آن سودمند و زندگانی هر چیز بسته بآن است و مانند مثل طلا و نقره و سایر فلزّات خالص است که محل
انتفاع خلایق است و مثل کفر و کافر مانند آن کفی است که بر روي آب سیل است بهدر میرود و پوچ میشود و مانند آن
فضولات فلزات است که کسی از آن بهرهمند نمیشود و دور ریخته میشود- اینست مثلهائی که خدا [در امر دین مردم] میزند.
قتاده گفته است که اینکه سه مثل است که خداي تعالی در یک مثل زده است. یکی آنکه نزول قرآن را بآبی که از آسمان
نازل میشود تشبیه فرموده است و دلها را باودیه و نهرها شبیه ساخته است که هر کس بیشتر در آن تدبّر و در معانی آن تفکّر
کند از آن بهره بیشتري میگیرد چنانکه نهر بزرگ آب زیادتري فرا میگیرد و هر کس بالجمله تصدیق بحق کند و بهمان قدر
خشنود باشد [ صفحه 29 ] مانند نهر کوچکی است که بهرهاش از آب کمتر است. دیگر آنکه خطرات و وساوس شیطانی را
بکفی تشبیه فرموده که بر روي آب میایستد و اینکه از خبث خاك است نه از عین آب همین قسم آنچه از شکوك باطله در
نفس پیدا میشود از خود نفس است نه از حق و همانقسم که کف آب باطل میشود و از بین میرود و آب صافی باقی میماند
همچنین خیالات شکآمیز باطل و پوچ میشود و حقّ و حقیقت باقی میماند. سه دیگر آنکه آنچه را در آتش میگدازند کفر
مانند آن خبث و فضولات فلزّ است که انتفاعی از آن نیست و ایمان مانند آن فلز خالص است که بجا میماند و مورد بهره و
انتفاع مردم واقع میگردد- [بلی حق و قرآن در مقابل شرك و مزخرفات باطله هر دو باقی و نافع و مفید براي جامعه بشریّت
بوده و خواهند بود یا از طریق مباشرت آنکسانی که متمسّک و معتقد بآنها هستند یا بالتبع از جانب کسانیکه کافر بآناند و
معتقد بآن نمیباشند- چه اگر تمدن و حضارت اروپا را از تمسک باحکام اسلام بدانیم راه مبالغه نپیمودهایم زیرا آنچه گرفتهاند
از راه قسطنطنیه و اندلس گرفتهاند و در جنگهاي صلیبی احرار و آزادگان آنها عقول و افکار خود را در پیروي از آنمقرّرات
بکار انداختند ولی منتها و با کمال تأسف باید اقرار کنیم که غربیان بآنچه دین ما از حق و عدل و کرامت و عزّت و صدق و
نداشتن دوروئی و نفاق دعوت فرموده است تمسک جستند و پیروي کردند و ما مسلمانان و شرقیان بباطل عقاید آنها و سیّئات
اخلاق آنها متمسّک شدیم و باین روزگار کنونی افتادهایم. 18 - براي کسانیکه دعوت پروردگار خودشان را اجابت کردند [و
در دنیا توحید و طاعت او را شعار خود ساختند خصلت نیکوتر و ثواب بهتر است [که آن بهشت جاویدان است و از هر نیکی
نیکوتر است] و آنانکه دعوت او را اجابت نکردند [و باو ایمان نیاوردند و فرمان خدا و رسول او را نبردند] اگر تمام آنچه در
زمین است ملک و مال آنها باشد و مضاعف آن و مانند آنرا هم بآن [ صفحه 30 ] اضافه کنند تا اینکه فدیه بدهند [و جان خود
را از عذاب الهی رهائی دهند از آنها پذیرفته نخواهند شد] و براي آنها حساب بدي در کار است و روزگار بدي بشمار است
[و آنها را بکیفر گناهانشان میگیرند و ابدا آمرزشی براي آنها نیست و چنانکه در حدیث است با آنها مناقشه و سختگیري
در حساب میشود نه حسنهاي از آنها پذیرفته و نه سیئهاي از آنها بخشوده خواهد شد] و مأوي و منزلشان جهنّم است و جایگاه
و فراش و خوابگاه بدي براي خود ممهّد و آماده ساختهاند. - صاحب تفسیر روح البیان گوید: سر اینکه خداي تعالی فرماید
[اگر آنها هر چه در روي زمین است و مانند آنرا هم با آن بدهند از عذاب رهائی ندارند] اینستکه دنیا آنها را از خدا غافل
ساخته است و موقعیکه مرگ فرارسد و یا در قیامت سر از قبر برآرند و عذاب را معاینه بینند دنیا و ما فیها در نظر آنان کوچک
شود و اگر قدرت داشتند همه را میدادند تا خدا را بعوض آن بگیرند ولی افسوس وقتی فهمیدهاند که مفید فایدهاي نیست و
در وقتی که قبول میشد کوتاهی کردند و اینک وقتی است که درهم و دیناري در کار نیست. مده براحت فانی حیات باقی را
|| بمحنت دو سه روز از غم ابد بگریز 19 - بنابرین آیا کسیکه میداند آنچه از جانب پروردگار تو بر او نازل شده یعنی قرآن
حق است [و راست و درست است و شکی در آن ندارد] آیا مانند کسی است که دیده بصیرتش کور است و چشم دلش
نابیناست! [البته چنین نیست و فرق بین عالم و جاهل همان فرق بین کور و بیناست زیرا مؤمن آنچه را باعث رشد و هدایت
اوست میبیند و پیروي میکند و کافر خود را بعوض دیدن حق بکوري میزند و آنچه را باعث هلاکت اوست پیروي میکند]
جز اینکه نیست که [اینکه دقایق و مراتب را فقط خردمندان و بخردان و صاحبان عقل متذکّر هستند [زیرا عقلاء بنصایح و
مواعظ و راهنمائیهاي قرآن کریم دل میدهند و آنها را بجان و دل میپذیرند و بمعانی آنها تفکّر و تدبّر میکنند و بدستور [
صفحه 31 ] صادره دقیقا عمل مینمایند و بعکس بیخردان از آن اعراض میکنند و در پرتگاه بدبختی خود را میافکنند. اعاذنا
اللّه من شرور أنفسنا]
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیات 20 تا 24
اشاره
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهدِ اللّهِ وَ لا یَنقُضُونَ المِیثاقَ [ 20 ] وَ الَّذِینَ یَصِ لُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَ لَ وَ یَخشَونَ رَبَّهُم وَ یَخافُونَ سُوءَ
الحِسابِ [ 21 ] وَ الَّذِینَ صَبَرُوا ابتِغاءَ وَجهِ رَبِّهِم وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنفَقُوا مِمّا رَزَقناهُم سِ  را وَ عَلانِیَۀً وَ یَدرَؤُنَ بِالحَسَنَۀِ السَّیِّئَۀَ أُولئِکَ
بّابٍ
ِ
لَهُم عُقبَی الدّارِ [ 22 ] جَنّاتُ عَدنٍ یَدخُلُونَها وَ مَن صَلَحَ مِن آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم وَ المَلائِکَۀُ یَدخُلُونَ عَلَیهِم مِن کُل
نقض بمعناي گسستن و شکستن است و اصلا در « یَنقُضُونَ » 609- 23 ] سَلامٌ عَلَیکُم بِما صَبَرتُم فَنِعمَ عُقبَی الدّارِ [ 24 ] -قرآن- 1 ]
پیمان محکم « المِیثاقَ » باره ریسمان استعمال میشده و سپس در عهد و پیمان هم بواسطه شباهت استعمال گردیده است
خشیۀ ترس از نازل کننده مکروه است و ترس از خود مکروه را خشیۀ نمینامند چنانکه میفرماید و یخشون ربّهم و « یَخشَونَ »
و امّا خوف ترس از خود مکروه است و محل « یَخافُونَ » خشیۀ ترس با علمی است که بآنکس که از او بیم دارند داشته باشند
172 -قرآن- - 14 -قرآن- 160 - اي- یدفعون -قرآن- 1 -« یَدرَؤُنَ » طلب « ابتِغاءَ » مکروه چنانکه فرماید و یخافون سوء الحساب
-« عُقبَی الدّارِ » 530 [ صفحه 32 ] یعنی دفع میکنند و ردّ میکنند - 512 -قرآن- 518 - 409 -قرآن- 502 - -197-186 قرآن- 397
اي- جنّات استقرار و ثبات یعنی بهشتهائیکه محل استقرار و بقاي -« جَنّاتُ عَدنٍ » اي- عاقبۀ الدار- و مراد سعادت آخرت است
121- 52 -قرآن- 104 - مؤمنان است عدن یعدن عدنا- استقرّ فیه- یعنی در آن مستقر و برقرار گشت و اقامت کرد. -قرآن- 35
تفسیر معانی:
اشاره
[پس از آنکه خداي سبحانه براي پیرو حق و پیرو باطل مثل آورد و روشن فرمود که کسی جز صاحبان عقل متذکّر آن
نمیگردد، مناسب آمد که اولو الألباب را معرفی فرماید و جزاي آنها را ذکر نماید]. 20 - [خردمندان و صاحبان عقل که از
مواعظ حق تعالی و قرآن کریم متّعظ و از برکات کتاب خدا و تعلیمات رسولخدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم منتفع میگردند
نه کسانی هستند که ظاهري از حیات دنیا دانستهاند و در جمع مال از راههاي مختلف تفنن میکنند بلکه قرآن کریم که [لا
1- [خردمندان] 371- یَأتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ] عاقلان را براي ما توصیف بصفات زیر میفرماید]. -قرآن- 306
کسانی هستند که بعهد و پیمان خدائی وفا میکنند و پیمان شکنی نمیکنند [و عهد خدائی یا عقلی است یا شرعی- امّا عهد
عقلی آن عهدي است که خداوند در عقول آنها نهاده است که اقتضاي درستی و صحّت اموري را از نادرستی و فساد امور
دیگر ادراك میکنند مانند اقتضاي فعل براي فاعل و اینکه ساخته و مصنوع را بناچار سازنده و صانعی است که خود غیر
مصنوع است و براي عالم مدبّري است که او را شبیه و عدیلی نیست- و امّا عهد شرعی پیمان مؤکّد بقسمی است که پیغمبر
صلّی اللّه علیه و آله از مؤمنان گرفته است که او را اطاعت کنند و نافرمانی او نکنند و از آنچه از اوامر و نواهی شرع او ملتزم
شدهاند برگشت ننمایند. و امّا تکرار ذکر میثاق با آنکه تمام اوامر و نواهی داخل در لفظ عهد هستند براي آنستکه کسی گمان
نبرد که اینکه عهد و پیمان فقط خاص بین عبد و پروردگار است بلکه هر فرد با سایر افراد و هر یک از بندگان حق با سایر [
صفحه 33 ] بندگان را پیمانهائی است که وفاي بآنها نیز واجب و لازم است و میثاق عهد محکم مؤکّ دي است که مردم بین
خودشان و بین خدا و یا بین خودشان و بین بندگان خدا از عقود و معاملات و عهود و التزامات بسته باشند و ذکر میثاق
آیۀ المنافق ثلاث: اذا حدّث کذب- و إذا عاهد غدر- و اذا » : تعمیمی پس از تخصیص است]. [و در حدیث آمده است که
خاصم فجر- علامت شخص دورو سه است- چون حکایتی کند دروغ میگوید- و چون پیمانی ببندد فریب میدهد و مکر
میکند- و چون دشمنی کند نابکاري پیشه کند]. قتاده گوید: در بیست و چند موضع از قرآن کریم ذکر وفاء بعهد و میثاق
2- [و نیز] آن کسانی هستند که وصل و - شده است و آن نظر بعنایت و اهتمامی است که حق تعالی در شأن آن دارد. 21
پیوند میکنند آنچه را که خدا امر کرده است صله و پیوند شوند [که مراد از وصل یکی ایمان بتمام کتب آسمانی و تمام
243 دیگر صله محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و موازرت و - پیمبران است که [لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَ دٍ مِن رُسُلِهِ]. -قرآن- 199
معاونت و جهاد در رکاب اوست. و دیگر صله رحم است که معناي آن تفقد و دیدار و هدیه فرستادن و اعانت قولی و فعلی و
فراموش نکردن و سلام کردن و نامه نوشتن به ارحام است که موجب زیادت روزي و زیادت عمر است. و دیگر صله مؤمنان
است به اینکه که آنها را دوست بدارد و یاري کند و دفع شر از آنان کند و صله رحم هم جزو آن است. و دیگر صله آل
محمّد صلّی اللّه علیه و آله است که محمّد بن الفضیل از موسی بن جعفر علیهما السّلام در اینکه آیه روایت کرده است که
اللهم صل من وصلنی و اقطع من » : فرمود آن صله آل محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم است که بعرش آویخته است که فرمود
قطعنی] و ولید إبن أبان از أبی الحسن علی الرّضا علیه السّلام روایت کرده است که بآنحضرت عرض کردم- آیا بر شخص در
مالش غیر از زکاة هم چیزي هست! فرمود بلی آنجا که [ صفحه 34 ] خدا فرماید [وَ الَّذِینَ یَصِ لُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ ...
الخ] 3- و نیز کسانیکه از پروردگارشان بیم و خشیت دارند و از عقاب او بیمناك و ترسانند [و خشیت از خدا مرتبه علماء و
سمت پیمبران مقرّب است که [إِنَّما یَخشَ ی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ] و آن صفتی است که آنها را وادار بانجام تمام اوامر و اجتناب
4- و نیز کسانیکه از بدي حساب خائف و ترسانند [یعنی از 298- 81 -قرآن- 247 - از تمام نواهی مینماید. -قرآن- 14
سختگیري و رسیدگی بجزئیات در موقع حساب بیمناکند چنانکه هشام بن سالم از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده
است که سوء حساب آنستکه گناهان آنانرا با آنها حساب کنند و حسنات آنها را با آنها محسوب ندارند و اینکه همان
استقصاء است که تمام اعمال را با مناقشه در کوچک و بزرگ کاوش کرده و بحساب میآورند- و خردمندان حساب خود را
میکشند پیش از آنکه حسابشان را بکشند و اعمال خود را میسنجند پیش از آنکه اعمالشان را بسنجند]. از حضرت أبا عبد
اللّه امام صادق علیه السّلام مروي است که چون زمان وفات آنحضرت فرا رسید فرمود حسن بن حسین بن علی بن الحسین
علیه السّلام را [که موسوم به افطس بود] هفتاد دینار بدهید، او را کنیزي امّ ولد بود باو عرض کرد آیا با کسیکه با تو از در
ستیزه در آمده و بتو بدگوئی کرده است بخشش میکنی! فرمود واي بر تو آیا کلام خدا را نخواندهاي! وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ
477 و نیز حمّاد بن عثمان از امام صادق علیه السّلام روایت کرده است که آنحضرت بمردي - اللّهُ بِهِ أَن یُوصَ لَ. -قرآن- 415
فرمود: اي فلان ترا با برادرت چه مطلبی است! عرض کرد فدایت شوم مرا با او کاري است و حقّ خودم را از او استقصاء و
مطالبه میکنم حضرت صادق علیه السّلام فرمود مرا از معنی فرمایش خداوند سبحانه خبر ده که میفرماید: وَ یَخافُونَ سُوءَ
الحِسابِ- آیا نظر تو اینکه است که میترسند خدا بآنها جور کند یا ستم روا دارد! نه بخدا سوگند و لکن خافوا الاستقصاء و
5- [و نیز] - 29 [ صفحه 35 ] که با آنها خوردهگیري و کمال دقت در حساب شود]. 22 - المداقّه یعنی میترسند -قرآن- 1
کسانیکه براي طلب ثواب و رضاي پروردگارشان صبر میکنند [یعنی بر قیام بآنچه خدا واجب کرده است و ببلایاي خداوند از
امراض و عقوبات و سختیها و از نافرمانی خداوند براي طلب ثواب او و ترس از عقاب او صبور و شکیبا هستند زیرا طلب
رضاي خدا طلب خداست و طلب وجه هم همان طلب رضاست و طلب خدا طلب ثواب خداست و وجه در اینجا عبارت از
اخلاص و ترك سمعه و ریاء است که نظر داشتن بخالق است نه توجّه بمخلوق]. 6- و کسانیکه نماز را برپا میدارند [یعنی آنرا
با حدودش چنانکه باید ادا میکنند یا بر اداي آن مداومت دارند و با خشوع کامل و حضور قلب عرفی اگرچه حقیقی براي او
مقدور نشود باشد و بهر حال بداند در برابر خداي یکتا و در مقابل جبّار ارض و سماء ایستاده با ادب باشد و جز بنماز ابدا
بفکر دیگري نباشد و بداند که نماز ناقص مثمر ثمري نیست]. 7- و کسانیکه از آنچه بآنها روزي دادهایم در پنهان و آشکار
انفاق و تصدّق مینمایند [و در واقع آنچه سرّ تکرار قرآن براي انفاق بما میفهماند همین است که اگر مردم پارهاي از درآمد و
دارائی خود را بمستحقان انفاق میکردند و فرمان پروردگار خود را امتثال مینمودند ما محتاج بقوانینی نمیشدیم که تصرّف ما
را در اموالمان محدود نماید و افکار خانمان برانداز در ارکان کاخ زندگانی ما چنین شکستهائی وارد نمیآورد]. 8- و
کسانیکه بکار نیک کار زشت را دفع و رفع من نمایند: [چون کار بد و سیّئهاي از تو ناشی شود کوشش کن در جنب آن
اینکه فرمایش رسول خدا صلّی اللّه علیه و « إِنَّ الحَسَناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ » حسنه و کار نیکی انجام دهی تا آن سیّئه را محو کند
آله بود که بمعاذ بن جبل فرمود]- بهر حال یا معنی چنین باشد که بفرمانبري نافرمانی را جبران میکنند یا بعمل شایسته عمل
[ 237 [ صفحه 36 - ناشایست خود را عوض مینمایند- و یا معنی اینکه باشد که بدي کسانیرا که بآنها بد کردهاند -قرآن- 193
بوسیله احسان و نیکوکاري و عفو جزا دهند و مکافات بد را ببد نکنند چنانکه خداي در جاي دیگر فرماید: ادفَع بِالَّتِی هِیَ
156 أحسن إلی النّاس تستعبد - أَحسَنُ السَّیِّئَۀَ- و یا باین معنی که بوسیله توبه جرم گناه را از خود دور سازد. -قرآن- 108
قلوبهم || فطالما استعبد الانسان احسان اینکه جماعتند [یعنی دارندگان اینکه خصال هشتگانه: 1- وفاي بعهد خداوند و عهد
ناشکنی- 2- صله و پیوند بآنچه خدا امر بپیوند آن فرموده است- 3- خشیت از پروردگار- 4- خوف از بدي حساب- 5- صبر
بر رضاي خدا- 6- برپاداشتن نماز بطور کامل- 7- انفاق در پنهان و آشکار- 8- دفع بدي بخوبی و زشتی بزیبائی] که براي
اینکه مردم است عاقبت محموده و فرجام نیک [سعادت و راحت خاطر و اطمینان دل] در دنیا و در آخرت. 23 - [و امّا فرجام
نیک در آخرت] بستانهاي اقامتگاه بهشت که هم خود داخل آنها میشوند و هم کسانیکه از پدران و زنان و فرزندان آنها
شایستگی و صلاحیت دخول در آنها را داشته باشند [یعنی بآنچه آنها ایمان آوردهاند ایمان آورده و بآنچه تصدیق کرده باشند
یا » : تصدیق کنند و بهر حال شرط دخول در جنات عدن صلاحیت است چنانکه از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است
و فرشتگان هم از هر دري از درهاي منازل آنان داخل میشوند [و درود میگویند]. « فاطمۀ اعملی فلن اغنی عنک من اللّه شیئا
-24 [و میگویند] سلام بر شما باد [و تحیت و درود بر شما و مژده باد شما را بسلامت و کرامت که خداوندتان از تمام مکاره
و اهوال سالم و ایمن ساخت] در ازاي شکیبائی که در دنیا بر مکاره و محنتها در طاعت و فرمانبري خدا نمودید و چه خوش
عاقبت و نیکو فرجامی که در اینکه دار آخرت نصیب شما گشته است. گویند شقیق بن ابراهیم بلخی بطور ناشناس بر عبد اللّه
بن مبارك [ صفحه 37 ] وارد شد و عبد اللّه باو گفت از کجائی گفت: از بلخ گفت آیا شقیق را میشناسی گفت بلی، گفت:
طریقه اصحاب او چیست! گفت چون چیزي بآنها نرسد و از آنها منع شود صبر میکنند و چون بآنها داده شود شکر میکنند.
عبد اللّه گفت طریقه سگان ما هم چنین است. شقیق گفت پس چگونه میسزد که باشند. عبد اللّه گفت کاملان کسانی هستند
که [إذا منعوا شکروا و إن اعطوا آثروا] یعنی چون نعمت را از آنها بازدارند شکر گذارند و چون بآنها بدهند میبخشند و ایثار
میکنند.
[ [سوره الرعد [ 13 ]: آیه 25
اشاره
وَ الَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهدَ اللّهِ مِن بَعدِ مِیثاقِهِ وَ یَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یُفسِدُونَ فِی الَأرضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعنَۀُ وَ لَهُم سُوءُ
25 - و آنکسانیکه پس از بستن پیمان محکم با خدا پیمان شکنی کنند [یعنی پیمانی که در موقع 201- الدّارِ [ 25 ] -قرآن- 1
خلقت و آفرینش خود با خدا بسته و بآنها فرموده بود: [أَ لَم أَعهَد إِلَیکُم یا بَنِی آدَمَ أَن لا تَعبُدُوا الشَّیطانَ إِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبِینٌ] و
بعهدي که آنها را ملزم و در کتاب خود مأمور بوفاي بعهد خدا و خلق نموده بود بواسطه عمل نکردن بآن از روي کفر و عناد
نقض عهد مینمایند] و کسانیکه پیوندي را که خدا امر باتّصال و جدا نساختن آن فرموده است میگسلند [یعنی ترك ایمان و
امتثال امر و صله رحم و اخوّت و منع مساعدت نسبت بخلق و جامعه مینمایند] و کسانیکه در روي زمین تباهکاري و فساد
- میکنند و فتنه و زحمت برمیانگیزانند [و مردم را بغیر خدا دعوت میکنند یا بقتال و جدال با پیغمبر و مسلمانان -قرآن- 171
277 [ صفحه 38 ] تحریص و تحریک مینمایند یا مردم را بعصیان خدا و ستمکاري ببندگان خدا و خرابکاري در ممالک خدا
وادار میسازند] اینکه جماعت [عهد شکنان که بیم و خشیتی از پروردگار خود و حساب ندارند و قاطع رحم و مفسد در روي
زمین میباشند] دچار لعنتاند و از رحمت الهی دوراند [و از خیر دنیا و آخرت مهجوراند و در اثر اعمال زشتی که مرتکب
شدهاند] دوران بدي بدنبال دارند [و خانه آنها دوزخ و منزلشان آتش خواهد بود].